جدول جو
جدول جو

معنی خش دره - جستجوی لغت در جدول جو

خش دره
نام مکانی در حوزه خانقاه پی سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خش خشه
تصویر خش خشه
خش خش، صدای حرکت خفیف دو چیز بر روی یکدیگر مانند کاغذ، برگ خشک و پارچۀ آهاردار
فرهنگ فارسی عمید
(خُ کِ دَ رِ)
دهی است از دهستان شوی بخش بانه شهرستان سقز واقع در 10 هزارگزی شمال بانه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(بِ دَ رِ)
دهی است از دهستان قره باشلو بخش چاپشلو شهرستان دره گز. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات و بنشن است. شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(خُ دَرْ رِ)
نام ناحیه ای است به بیرون بشم از قسمتهای کلارستاق مازندران. (از مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی صفحۀ 107). در فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 چنین آمده است: دهی است از دهستان بیرون بشم بخش کلاردشت شهرستان نوشهر، واقع در 14 هزارگزی باختر شوسه مرزان آباد بکلاردشت. این ده در کوهستان قرار دارد با آب و هوای معتدل
لغت نامه دهخدا
(خُرْ رَ دَ رِ)
نام قریه ای است از محال ّ ابهررود زنجان. (ناظم الاطباء). قریه ای است در راه تبریز که کاروان در آن نزول کند. (انجمن آرای ناصری). در فرهنگ جغرافیایی ایران آمده: قصبه ای است جزو دهستان ابهررود بخش ابهر شهرستان زنجان، واقع در 6هزارگزی شمال باختری ابهر سر راه شوسۀ زنجان به قزوین. جلگه و سردسیر است. آب آن از قنات و رود خانه ابهررود. محصولات آنجا غلات، کشمش، انگور، میوه، گردو، یونجه و قلمستان. شغل اهالی زراعت، گلیم و جاجیم بافی. ایستگاه راه آهن در 5هزارگزی شمال این قصبه است. دارای پست خانه، تلفن و تلگراف و شعبه خرید غله و پاسگاه ژاندارمری و پمپ بنزین و از سال 1324 هجری شمسی کار خانه کبریت سازی اقتصاد در خرم دره دایر شده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(چَ دَ رِ)
دهی است جزء دهستان سلطانیه، بخش حومه شهرستان زنجان که در 54هزارگزی زنجان و 3هزارگزی راه سلطانیه به قیدار واقع شده. کوهستانی و سردسیر است و 209 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه و چشمه، محصولش غلات، بنشن، انگور و میوه، شغل اهالی زراعت و بافتن قالیچه، جاجیم و گلیم و راهش اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(چَ رَ دَرْ رِ)
دهی جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایۀ شهرستان قزوین که در 28هزارگزی باختر معلم کلایه واقعست. کوهستانی و سردسیر است و 85 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه شاهرود و قنات، محصولش غلات، برنج و صیفی، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خط دهر
تصویر خط دهر
کنایه از روزگار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شش تره
تصویر شش تره
روناس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فر دره
تصویر فر دره
چوب بزرگ گنده ای که در پس در سرای نهند تا گشوده نگردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
خشنٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
Rasping
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
râpeux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
از توابع دهستان بیرون بشم نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
به وسیله بوسه، دل کسی را با روبوسی به دست آوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
刺耳的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
거친
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
хриплый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
rau
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
کھردرا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
খসখসে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
kavu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
hırıldayan
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
ざらざらした
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
áspero
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
צרוד
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
खराश
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
kasar
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
หยาบ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
schurend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
грубий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
szorstki
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
rauco
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
áspero
دیکشنری فارسی به اسپانیایی